وی بعد از 5 فقره سرقت در یک عملیات مهار از سوی ماموران گشت انتظامی شناسایی و دستگیر شد.ماجرای این پرونده زمانی رقم خورد که ماموران اداره آگاهی تهران در جریان سرقت 2 خودروی مدل بالا در شمال غرب پایتخت قرار گرفتند.
ماموران در بررسی شکایت مالباختگان متوجه شدند این افراد خودروهای خود را برای مدت زمان کوتاهی کنار خیابان پارک کرده بودند تا به کارهای شخصی خود برسند اما سارق که به گفته شاهدان، دختر جوانی بوده است از فرصت استفاده کرده و در یک چشم بر هم زدن این خودروها را سرقت کرده است.
ماموران با کمک شاهدان اقدام به چهرهنگاری دختر سارق کرده و ردیابیهای ویژه خود را برای شناسایی این دختر آغاز کردند. درحالیکه تحقیقات ادامه داشت، ماموران متوجه شدند که یک خودروی پژو 206 روز پنجشنبه گذشته به همین روش سرقت شده است.
بنابراین ماموران گشت انتظامی بهمحض اطلاع از این سرقت، طرح مهار را شروع کردند و با زیرنظر گرفتن تمامی خیابانهای منتهی به محل سرقت توانستند خودروی سرقتی را که دختر جوانی سوار بر آن بود در اطراف پارک چیتگر شناسایی کنند.
متهم که متوجه شده بود تحت تعقیب ماموران پلیس است، بر سرعت خودرو افزود و ماموران نیز به تعقیب او پرداختند. دقایقی بعد سارق جوان با سرعت زیاد وارد پارک شد و خودرو را در گوشهای متوقف کرد سپس از آن بیرون پرید و با پای پیاده به فرار ادامه داد.
تلفن همراه جا ماند
بعد از فرار دختر جوان، ماموران در بازرسی داخل خودرو متوجه یک کیف دستی شدند که روی صندلی جلو جا مانده بود. یک گوشی تلفن همراه و مقداری لوازم آرایشی در داخل کیف بود که تنها سرنخ پلیس برای شناسایی سارق فراری به شمار میرفت.
ماموران با این سرنخ محل سکونت دختر جوان را در شرق تهران شناسایی کرده و وی را در یک عملیات ضربتی دستگیر کردند. متهم بعد از دستگیری درحالیکه قصد داشت مسیر تحقیقات را منحرف کند، به ماموران گفت که با همدستی 2 مرد دست به این سرقتها زده است اما طولی نکشید که مشخص شد ادعای او دروغ است و وی برای فرار از مجازات چنین ادعایی را مطرح کرده است.
به این ترتیب، ماموران دختر جوان را تحت بازجویی قرار دادند تا اینکه وی به سرقت 5 دستگاه خودروی مدل بالا در شمال غرب تهران اعتراف کرد. او مدعی شد: سرقتها را به تنهایی انجام میدادم و بعد از هر سرقت، لوازم داخل خودرو را برمیداشتم و آن را در محلی رها میکردم. سپس لوازم مسروقه را به یک مالخر میفروختم اما پول کمی از این راه به دست میآوردم.
این دختر جوان درخصوص اینکه چگونه شگرد سرقت خودروهای مدل بالا را آموخته است نیز مدعی شد: مدتی قبل از خانهمان در یکی از شهرهای غربی کشور فرار کردم و به تهران آمدم. چون در اینجا کسی را نداشتم و از طرفی برای سیر کردن خودم نیاز به پول داشتم، تصمیم به سرقت خودرو گرفتم. من شگرد دزدیدن این خودروها را از پدرم آموخته بودم و با این شگرد توانستم 5 خودرو را در مدت کوتاهی سرقت کنم.
با انتقال این متهم به شعبه 4 دادیاری در دادسرای جنایی تهران، دادیار رضوانفر برای وی قرار قانونی صادر کرد و متهم راهی زندان شد.
گفتوگو با دختر سارق
- چند سال داری؟
24 سال
- سابقه کیفری هم داری؟
یک بار به اتهام سرقت در شهرمان دستگیر شدم اما پدرم جرم مرا گردن گرفت و من آزاد شدم.
- در آن سرقت هم ماشین دزدیده بودی؟
بله. اما در نخستین سرقت دستگیر شدم.
- گفتی که شگرد سرقت ماشینها را از پدرت یاد گرفتی. چه شد که پدرت تصمیم گرفت این چیزها را به تو یاد بدهد؟
پدرم همیشه دوست داشت که یک پسر داشته باشد تا بتواند سرقت خودرو را به او آموزش دهد. به همین خاطر زمانی که کمی بزرگتر شدم تصمیم گرفتم روش سرقتها را یاد بگیرم تا بتوانم جای خالی یک پسر را برای پدرم پر کنم.
- شگردت در سرقتها به چه صورتی بود؟
این شگرد برای باز کردن در ماشین و روشن کردن آن به کار میرود. همین که یک ماشین پارک شده در یک خیابان خلوت پیدا میکردم با شگردی که از پدرم آموخته بودم میتوانستم در کمتر از یک دقیقه در ماشین را باز کنم و بعد از روشن کردن، ماشین را به سرقت ببرم.
- چی شد که تصمیم گرفتی به تهران بیایی؟
از زندگی در شهرستان آنهم با پدری که خودش یک خلافکار بود خسته شده بودم. میخواستم در تهران کار دیگری پیدا کنم و روزگارم را بگردانم اما این طور نشد. هر جایی که دنبال کار گشتم همه سابقه کار میخواستند به همین خاطر تصمیم گرفتم دوباره به سرقت روی بیاورم.
- بعد از سرقت چه کار میکردی؟
لوازم قیمتی خودروها و آنهایی را که میشد فروخت، به سرقت میبردم و خودرو را رها میکردم.
- احتمال میدادی دستگیر شوی؟
نه. چون تصور نمیکردم کسی در هنگام سرقت مرا ببیند.
- پدرت هم سابقه دار است؟
بله، او یک سارق سابقه دار حرفهای در شهرستان است.
- او الان میداند که تو دستگیر شده ای؟
نه. او حتی نمیداند که من به تهران آمدهام.
- بعد از آزادی تصمیم داری چه کار کنی؟
نگران هستم. نمیدانم چه اتفاقی خواهد افتاد.
- حرف آخر؟
برگشتن به زندگی سالم کار سختی است، من امیدوارم این توانایی را داشته باشم. سعی میکنم در زندان کمی بیشتر به کارهایم فکر کنم و تصمیم محکمتری برای زندگیام بگیرم.